-
بلبل دلشده از گل به چه رو باز آيدشاعر : خواجوي کرماني که دلش هر نفس از شوق بپرواز آيدبلبل دلشده از گل به چه رو باز آيدباز نايد وگر آيد ز سر ناز آيدآنکه بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشتهم دل خسته مگر محرم اين راز آيدهمدمي کو که برو عرضه کنم قصه شوقجان من نعره زنان پيش رهش باز آيداز سر کوي تو هر مرغ که پرواز کندخنک آن باد که از جانب شيراز آيدهر نسيمي که از آن خطه نيايد با دستچاره نبود زر اگر در دهن گاز آيدما دگر در دهن خلق فتاديم وليکسرو کوتاه کند دست و سر