-
بي گلبن وصلت بگلستان نتوان بودشاعر : خواجوي کرماني بي شمع جمالت بشبستان نتوان بودبي گلبن وصلت بگلستان نتوان بودبا مملکت مصر به زندان نتوان بوداي يار عزيز ار نبود طلعت يوسفموقوف لب چشمهي حيوان نتوان بوددر ظلمت اگر صحبت خضرت ندهد دستپيوسته چنين غرقهي طوفان نتوان بوددرياب که سيلاب سرشکم بشد از سراز باد هوا خادم ريحان نتوان بودبي رايحهي زلف تودر فصل بهاراناز بهر دل خسته پريشان نتوان بودور در سرآن زلف پريشان رودم دلزيرا که کم از مرغ خوش الحان نتوان بودخاموش