-

پري رخان که برخ رشک لعبت چينندشاعر : خواجوي کرماني چه آگه از من شوريده حال مسکينندپري رخان که برخ رشک لعبت چينندولي بگاه شکر خنده جان شيريننداگر چه زان لب شيرين جواب تلخ دهندعلي الخصوص کساني که خويشتن بينندبخويشتن نتوان ديد حسن و منظر دوستکه خسروان جهان طالبان شيرينندکنون ز شکر شيرين چه برخورد فرهاداگر چه همچو کبوتر اسير شاهينندمگر تو فتنه نخيزي و گرنه ز اهل نشستکاسير طرهي خوبان خلخ و چينندز چين زلف تو آگاه نيستند آنهاکجا ز عرصهي مهر تو مهره بر چينندمقا