-
در آن مجلس که جام عشق نوشندشاعر : خواجوي کرماني کجا پند خردمندان نيوشنددر آن مجلس که جام عشق نوشندکه مدهوشان خداوندان هوشندخداوندان دانش نيک دانندبياد چشمهي نوش تو نوشندخوشا وقتي که مستان جام نوشينچنين در خون مسکينان نکوشندمکن قصد من مسکين که خوبانکه برمه سنبل مه پوش پوشندبرون از زلف و رخسارت نديدمهنوزت هندوان عنبر فروشندهنوزت جادوان در عين سحرندز مستي همچو بلبل در خروشندمگر خواجو که مرغان ضميرمچو سوسن جمله گوياي خموشندنگر کازادگان گرده زبانند
#سر