-
اي قمر تابي از بناگوشتشاعر : خواجوي کرماني شکر آبي ز چشمهي نوشتاي قمر تابي از بناگوشتواهوان صيد خواب خرگوشتجاودان مست چشم مي گونتحلقه در گوش حلقه در گوشتخسرو آسمان حلقه نمايکه دميد از عقيق در پوشتآن خط سبز هيچ داني چيستقفل بر درج لعل خاموشتاز زمرد ز دست خازن حسننکنم يک نفس فراموشتايکه هرگز نميکني يادممست از آنسان که ديدهام دوشتکاش کامشب بديدمي در خوابباد هرمي که ميخوري نوشتگر چه ما بيتو زهر مينوشيمکه رسد دست ما در آغوشتتو از آن برتري بزيبائيتا ببينيم مست و م