-
رخ دلفروز تو ماهي خوشستشاعر : خواجوي کرماني خط عنبرينت سياهي خوشسترخ دلفروز تو ماهي خوشستولي روز روي تو ماهي خوشستشب گيسويت هست سالي درازکه هندوستان جايگاهي خوشستاز آن چين زلف تو شد جاي دلچرا گاه بيمار و گاهي خوشستاگر نيست ضعفي در آن چشم مستکه روي تو پشت و پناهي خوشستاز آن مه بروي تو آرد پناهولي راستي را گناهي خوشستصبوحي گناهست در پاي سروبزن مطرب اين ره که راهي خوشستاگر چه ره عقل و دين ميزنيبنه پيش او رخ که شاهي خوشستگرت اسب بر سر دواند رواستکه در چشم مستت ن