-
اين همه مستي ما مستي مستي دگرستشاعر : خواجوي کرماني وين همه هستي ما هستي هستي دگرستاين همه مستي ما مستي مستي دگرستکه برون از دو جهان جاي نشستي دگرستخيز و بيرون زد و عالم وطني حاصل کنگفت اين سر سبک امروز ز دستي دگرستگفتم از دست تو سرگشتهي عالم گشتمهر زمان بر من دلخسته شکستي دگرستتا صبا قلب سر زلف تو در چين بشکستگر چه در هر طرف از چشم تو مستي دگرستکس چو من مست نيفتاد ز خمخانهي عشقهر سر زلف تو خورشيد پرستي دگرستتا برآمد ز بناگوش تو خورشيد جمالزانکه آن ناو