-
ايکه لبت آب شکر ريختستشاعر : خواجوي کرماني بر سمنت مشگ سيه بيختستايکه لبت آب شکر ريختستبر ورق جان من انگيختستنقش ترا خامهي نقاش صنعکاتش دل آب رخم ريختستساقي از آن آب چو آتش بيارگرچه غمت با گلم آميختستبا تو محالست برآميختنباز بموئي دلم آويختستدر سر زلف تو ز آشفتگيعقل ازين واقعه بگريختستخانهي دل عشق بتاراج دادعقد ثرياست که بگسيختستخون دل از ديدهي خواجو مگر
#سرگرمی#