-
اي دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتابشاعر : خواجوي کرماني کاهنگ چين خطا بود از بهر بهر مشک ناباي دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتابهر چند کام مست نباشد مگر شراباي دل نگفتمت که ز لعلش مجوي کامکز غم چنان شوي که نبيني بخواب خواباي دل نگفتمت که به چشمش نظر مکنزانرو که ترک ترک ختائي بود و صواباي دل نگفتمت که ز ترکان بتاب رويآخر بقصد خويش چرا ميکني شتاباي دل نگفتمت که مرو در کمند عشقآخر بقصد خويش چرا ميکني شتاباي دل نگفتمت که مرو در کمند عشقسيراب کي شود جگر تشنه از شرا