-
اگر سرم برود در سر وفاي شماشاعر : خواجوي کرماني ز سر برون نرود هرگزم هواي شمااگر سرم برود در سر وفاي شماهنوز بر نکنم دل ز خاک پاي شمابخاک پاي شما کانزمان که خاک شومکند نزول بخاک در سراي شماچو مرغ جان من از آشيان هوا گيردبود مرا دل سرگشته در قفاي شمادر آن زمان که روند از قفاي تابوتمکه جان ببازم و حاصل کنم رضاي شماشوم نشانهي تير قضا بدان اوميدچرا که نيست مرا هيچکس بجاي شماکرا بجاي شما در جهان توانم ديدکه سلطنت کند آنکو بود گداي شماز بندگي شما صد هزارم آزاديست