-
آخر اي يار فراموش مکن يارانراشاعر : خواجوي کرماني دل سرگشته بدست آر جگر خوارانراآخر اي يار فراموش مکن يارانراز آستان از چه کني دور پرستارانراعام را گر ندهي بار بخلوتگه خاصاين چه سوداي محالست خريدارانراوصل يوسف ندهد دست به صد جان عزيزخبر از مقدم ياران که دهد يارانراگر نه ياري کند انفاس روانبخش نسيمکي رهائي دهد از بند گرفتارانراآنکه چون بنده بهر موي اسيري دارداگر از پاي در آرند گنه کارانرادست در دامن تسليم و رضا بايد زدپيش طوفان سرشکم چه محل بارانراروز بارا