-
اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجاشاعر : خواجوي کرماني چه غم از نار که در دل همه نورست اينجااين چه خلدست که چندين همه حورست اينجاگو بده باده درين حجله که سورست اينجاگل سوري که عروس چمنش ميخوانندمنزل راحت و ريحان و سرورست اينجاموسم عشرت و شادي و نشاطست امروزروشنم گشت چو خورشيد که طورست اينجااگر آن نور تجليست که من ميبينمظاهر آنست که در عين ظهورست اينجاآنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهرخالي از غيبت و عاري ز حضورست اينجايار هم غايب و هم حاضر و چون