-
پيشگاه مراد چون طلبمشاعر : خاقاني که به من آستانه مي نرسدپيشگاه مراد چون طلبمبه يکي زين دوگانه مي نرسدجان دو اسبه دوان پي دل و عمرطرب زنگيانه مي نرسدمن چو هندو نيم مرا از بختناوکي بر نشانه مي نرسدآه کز چرخ آه ياوگيانکه يکي بر کرانه مي نرسدغرقهي خون هزار کشتي هستز آن که نقد از خزانه مي نرسدنسيه بر نام روزگار نويسسايه پرورد خانه مي نرسدميوه آن به که آفتاب پزدز آن سوي آشيانه مي نرسدپر بريده است مرغ خاقانيکه فلک بر زبانه مي نرسدشمع اقبال شه چنان افروختگوي دولت ز صولجان ملوک