-
آن نه روي است آنکه آشوب جهان است آنچنانشاعر : خاقاني و آن نه زلف است آنکه دست آويز جان است آنچنانآن نه روي است آنکه آشوب جهان است آنچنانگرچه او از بهر انصاف جهان است آنچنانزلف او زنجير گردون است و بيدادي کنددر غم آن لب که هست و بينشان است آنچنانراست خواهي با من از هستي نشاني مانده نيستورنه وصلش کيميا شد چون نهان است آنچنانگرنه رازم آفتاب است از چه پيدا شد چنينو اين چنين بهتر زيم کالحق زيان است آنچنانجان بر او پاشم که تا جان با من است او بيمن استجسته