-
دل درد زده است از غم زنهار نگه دارششاعر : خاقاني کو ميوهي دل باري بر بار نگه دارشدل درد زده است از غم زنهار نگه دارشامروز طبيبت شد بيمار نگه دارشگفتي که به درد دل صبر است طبيب امادل شيفته پروانه است از نار نگه دارشاي صبر توئي دانم پروانهي کار دلخون از رگ جان امشب مگذار، نگه دارشاي ديده نه سيل خون فردات به کار آيدزان پيش که بگذارد گلزار نگه دارشآن تازه گل ما را هنگام وداع آمدشبهاي وداع است اين زنهار نگه دارششب بيست و سيم رفته است از چارده ماه ماگر عمر شو