-
من که خاقانيم آزاد دلمشاعر : خاقاني که خرد قائد راي است مرامن که خاقانيم آزاد دلمکاينه عيب نماي است مرابيش جان را نکنم زنگ زدهصيقل زنگ زداي است مراهم فراغ است کز آئينهي جانکه زبان صدق سراي است مرانکنم مدح سرائي به دروغجز مشامي که گداي است مراهمه حسن در تن من سلطان استکه رضا صبر فزاي است مرابه توکل زيم اکنون به کسبتوشهي هر دو سراي است مرانان دو نان نخورم بيش که دينکي کنم؟ کب خداي است مرامن تيمم به سر خاک نجسکه يقين پردهگشاي است مرانور پروردهي کشف است دلمکز خرد نام ه