-
اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمدهشاعر : خاقاني ترکان غمزت را به جان دلها خريدار آمدهاي با دل سودائيان عشق تو در کار آمدهبا زهر پيکان در کمين ترکان خونخوار آمدهآئينه بردار و ببين آن غمزهي سحر آفرينبا خوي آتشناک تو صبر من آوار آمدهتو بادي و من خاک تو، تو آب و من خاشاک توبشنو شبي فرياد من، داغ شب تار آمدهدانم که ندهي داد من، روزي نياري ياد منوز دست زود آزردنت جانم به آزار آمدهاي خون من در گردنت، زين دير يادآوردنتاي از تو آغوشم تهي، خوابم همه خار آمدههم