-
ما فتنه بر توايم و تو فتنه بر آينهشاعر : خاقاني ما رانگاه در تو، تو را اندر آينهما فتنه بر توايم و تو فتنه بر آينهتو عاشق خودي ز تو عاشقتر آينهتا آينه جمال تو ديد و تو حسن خويشزين روي نازها کند اندر سر آينهاز روي تو در آينه جانها شود خيالدر يک مکان هم آتش و هم کوثر آينهوز نور روي و صفوت لعل تو آوردرنج دلم مخواه و منه دل بر آينهاي ناخداي ترس مشو آينهپرستتا هيچ صيقلي نکند ديگر آينهکز آه دل بسوزم هر جا که آهني استصورت هر آينه بنمايد هر آينهقبله مساز ز آينه