-
اي لب و زلفين تو مهره و افعي بهمشاعر : خاقاني افعي تو دام ديو مهرهي تو مهر جماي لب و زلفين تو مهره و افعي بهمدر يمني جزع تو حجرهي هندي صنمدر ختني روي تو حجلهي زنگي عروستا به خدائي شود عيسي تو متهممريم آبستن است لعل تو از بوسه باشهرچه ز جان هست بيش با لبت از نيست کماي دو لبت نيست هست، هست مرا کرده نيستنار نهام برمجوش، مار نهام در مرمخاک توام سايهوار سايه ز من در مدزدعمر زيان کردهاي از تو شود محتشمخود چه زيانت بود گر به قبول سگيچون سگ پاسوخته دربدرم لاجر