-
هر زمان زين سبز گلشن رخت بيرون ميبرمشاعر : خاقاني عالمي از عالم وحدت به کف ميآورمهر زمان زين سبز گلشن رخت بيرون ميبرمطور آتش ني و در اوج انا الله ميپرمتخت و خاتم ني و کوس رب هبلي ميزنمهر چه نقد عقل مييابم در آتش ميبرمهرچه نقش نفس ميبينم به دريا ميدهمگه به قدر همت از شعري شعاري ميبرمگه به حد منزل از سدره سريري ميکنمزادهي شش روز را بر خوان يک شب ميخورمدادهي نه چرخ را در خرج يکدم مينهمورچه دهر از لاجورد آسمان کرد افسرمگرچه طبع از آبنوس روز و