-
شاهد سرمست من صبح درآمد ز خوابشاعر : خاقاني کرد صراحي طلب، ديد صبوحي صوابشاهد سرمست من صبح درآمد ز خوابمن شده از دست صبح دست بسر چون ربابدر برم آمد چو چنگ گيسو در پاکشانبر نمکش ساختم مردم ديده کبابداد لبش از نمک بوي بنفشه به صبحعيسي و آنگه الم جنت و آنگه عذابروي چو صبحش مرا از الم دل رهاندعقل بر آن چاه و آب صرف کنان جاه و آبصبح دم آب حيات خوردم از آن چاه سيموز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتابيوسف من گرگ مست باده به کف صبح فامکرد چو صبح نخست روي نهان در نقابيافت