-
به صور صبح گاهي برشکافمشاعر : خاقاني صليب روزن اين بام خضرابه صور صبح گاهي برشکافمتيمم گاه عيسي قعر درياشده است از آه دريا جوشش منچو عيسي زان ابا کردم ز آبابه من نامشفقند آباء علويکه من تاريک او رخشنده اجزامرا از اختر دانش چه حاصلکه همسايه است با خورشيد عذراچه راحت مرغ عيسي را ز عيسيچرا بيژن شد اندر چاه يلداگر آن کيخسرو ايران و تور استکه اکمه را تواند کرد بيناچرا عيسي طبيب مرغ خود نيستکه بر پاکي مادر هست گويانتيجه دختر طبعم چو عيسي استچو بر اعجاز مريم نخل خرماسخن بر ب