-

ناز جنگآميز جانان برنتابد هر دليشاعر : خاقاني ساز وصل و سوز هجران برنتابد هر دليناز جنگآميز جانان برنتابد هر دليعافيت در عشق جانان برنتابد هر دليدل که جوئي هم بلا پرورد جانان جوي از آنکناز مشعلدار سلطان برنتابد هر دلينازنين مگذار دل را کز سر پروانگيشه رخ غم در پي آن برنتابد هر دليعشق از اول بيدق سودا فرو کردن خوش استدستخون ماندن به پايان برنتابد هر دليمال و هستي باختن سهل است از اول دست ليکجرعهي مي را دو مهمان برنتابد هر دلييک جگر خون است عاشق را و جان و