-
هرگز بود به شوخي چشم تو عبهريشاعر : خاقاني يا راستتر ز قد تو باشد صنوبريهرگز بود به شوخي چشم تو عبهرييا زاد شوختر ز تو فرزند، مادرييا داشت خوبتر ز تو معشوق، عاشقيبينم نشسته بر سر کويت مجاوريگر بگذرم به کوي تو روزي هزار باريا باد در کفي ز تو يا خاک بر سرييا دست بر دلي ز تو يا پاي در گليني بيدلي است چون من و ني چون تو دلبريکردي ز بيدلي تو مرا در جهان سمرني چون تو هست در همه گيتي ستمگريني چون من است در همه عالم ستمکشيتا بر پرد ز بر دل من چون کبوتريپران شود ز ز