-
مرا روزي نپرسي کخر اي غمخوار من چونيشاعر : خاقاني دل بيمار تو چون است و تو در تيمار من چونيمرا روزي نپرسي کخر اي غمخوار من چونيعفي الله پرسشي فرما که اي بيمار من چونيگرفتم درد دل بيني و جان دارو نفرمائيجگر خواري مکن واپرس کاي غمخوار من چونيزبان عشق ميداني ز حالم وا نميپرسينميپرسي مرا کاي تشنهي ديدار من چونيدر آب ديده ميبيني که چون غرقم به ديدارتزهي فارغ ز کار من چنين در کار من چونياميدم در زمين کردي که کارت بر فلک سازمنگوئي کاي وفادار جفا بردار م