-
هست به دور تو عقل نام شکستهشاعر : خاقاني کار شکسته دلان تمام شکستههست به دور تو عقل نام شکستهباده عجب راوق است و جام شکستهعشق تو بس صادق است آه که دل نيستبرده و در تنگناي شام شکستهصبح اميد مرا به تاختن هجرايمه به صد پاره شد کدام شکستهگوهر عمرم شکسته شد ز فراقتهست طلسم وفا مدام شکستهاز تو وفا چون طلب کنم که در اين عهدهست به نوعي ز دهر نام شکستهزير فلک نيست جنس و گر هستآب زده، سنگ سوده، بام شکستهگويي کي بينم من آسياي فلک رارو که شد اهل سخن تمام شکستهاي دل خاقاني از