-عقیق : دست ناخودآگاه بالا آمد: نگیر... با ته لهجه غلیظ افغانی بانگ بر داشت که "مهدی(عج) نیست، شما دروغ می گویید. ما راست می گوییم." ایستاده بود تا کسی جلو نیاید. نه پلیس و نه زنجیر برایش کافی نبود، واجب می دانست تا خود نیز مانع شود. طلبه جوان وهابی، هم و غمش این بود تا در نقش تابلوی "توقف ممنوع" یا "ورود ممنوع" قرار گیرد تا شیعیان یا به قول خودش "رافضی"ها با زیارت قبر چهار امامشان "آتش به ایمانشان" نزنند! رگ گردنش هچون ماری دور گردنش پیچیده و رنگ صورتش با چفیه همرنگ شده بود. دوستش نگاه می کرد و چشمانش بوی نفرت می داد. نفرت از زائرانی که آ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان