-
![بنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمد](/userfiles/Article/1389/06esfand/01/khajoo-kermani.jpg)
بنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمدشاعر : خواجوي کرماني از پي دل بشد و سوخته پر باز آمدبنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمدرفت و صد باره از آن سوختهتر باز آمدگرچه سر تا قدم از آتش غم سوخته بوديا رب اين خسته جگر کي ز سفر باز آمدهر که بيند من بي برگ و نوا را گويدچون قلم رفت بهر سوي و به سر باز آمدسرتسليم چو بر خط عبوديت داشتعجب اينست که با ديدهي تر باز آمدعجب آن نيست که شد با لب خشک از بردوستتو مپندار که ديگر به خبر باز آمدهر که را بيخبر افتاد ز پيمانهي عشقهمره قافلهي باد سح