-
شام شکستگان را هرگز سحر نباشدشاعر : خواجوي کرماني وز روز تيره روزان تاريکتر نباشدشام شکستگان را هرگز سحر نباشدوانکو ز پا درآمد در بند سر نباشدهر کو ز جان برآمد از دست دل ننالدتا بيخبر نگردد صاحب خبر نباشدپير شرابخانه از بادهي مغانهدر عالم حقيقت عيب و هنر نباشددر بزم درد نوشان زهد و ورع نگنجدوانکو قد تو بيند کوته نظر نباشدهر کو رخ تو جويد از مه سخن نگويدزانرو که چشم نرگس بر سيم و زر نباشددر اشک و روي زردم سهلست اگر ببينييک ذره زين ملاحت در ماه و خور نباشديک شمه زين شمائل در ش