-
چون طره عنبر شکنش در شکن افتدشاعر : خواجوي کرماني از سنبل تر سلسله برنسترن افتدچون طره عنبر شکنش در شکن افتدچون ژاله که بر برگ گل ياسمن افتدداني که عرق بر رخ خوبش بچه ماندگر چين سر زلف تو در دست من افتدکام دل شوريده ز لعل تو برآرماز بلبل شوريده فغان در چمن افتدچون وقت سحر گل بشکر خنده درآيدنادر فتد ار همچو تو شيرين سخن افتدطوطي که شکر ميشکند در شکرستانخون در جگر ريش عقيق يمن افتدلعل لب در پوش تو چون در سخن آيددر دام غم از درد دل خويشتن افتدهر کو چو من از عشق تو بي خويشتن افت