-
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهادشاعر : خواجوي کرماني آشوب در نهاد من ناتوان نهادچون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهادورني خدنگ غمزه چرا در کمان نهادچشمت بقصد کشتن من ميکند کمينسري که داشت با تو کمر در ميان نهادهيچش بدست نيست که تا در ميان نهدبر ماه کس نديد که زاغ آشيان نهادبر سرو کس نگفت که طوطي شکر شکستسر برکنار نسترن و ارغوان نهاددر تابم از دو سنبل هندوت کز چه رويدل بر وفاي عهد جهان چون توان نهاداي جان من جهان لطافت توئي وليکهر کس که ديد روي تو سر در جهان نهادزانرو که در جها