-
ترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفتشاعر : خواجوي کرماني جگرم را هدف تير بلا کرد و برفتترک من ترک من بي سر و پا کرد و برفتداد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفتچون سر زلف پريشان من سودائي رابرتنم پيرهن صبر قباکرد و برفتخلعت وصل چو بر قامت من راست نديدعاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفتعهد ميکرد که از کوي عنايت نرومباز گوئي مگر آهنگ سبا کرد و برفتهدهد ما دگر امروز نه بر جاي خودستگر چه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفتما نه آنيم که از کوي وفايش برويمهمچو ماه نوم انگشت نما کرد و بر