-
فروغ عارض او يا سپيده سحرستشاعر : خواجوي کرماني که رشک طلعت خورشيد و طيرهي قمرستفروغ عارض او يا سپيده سحرستز هر چه عقل تصور کند لطيفترستلطيفهئيست جمالش که از لطافت و حسنگمان مبر که مرا آرزوي خواب و خورستبرون ز نرگس پرخواب و روي چون خور دوستچونيک بنگرم آنهم ز شوق بيخبرستز هر که از رخ زيباي او خبر پرسمترا وراي لطافت لطيفهي دگرستاگر چه مايهي خوبي لطافتست وليکاگر چه عمر عزيزي و عمر بر گذرستبدين صفت زتکبر بدوستان مگذرخيال روي توام ايستاده در نظرستبهر کجا که نظر ميکنم ز غايت شو