-
بيمار چشم مست تو رنجور خوشترستشاعر : خواجوي کرماني لفظ خوشت ز لل منثور خوشترستبيمار چشم مست تو رنجور خوشترستاز نور شمع در شب ديجور خوشترستعکس رخ تو در شکن طرهي سياهجادوي ناتوان تو رنجور خوشترستصحبت خوشست ليکن اگر نيک بنگريکان چشم مست تست که مخمور خوشترستبشکن خمار من بلب لعل جانفزايزيرا که نالهي دهل از دور خوشترستمشنو که روضه بي مي و معشوق خوش بودليکن بدور دختر انگور خوشترستعشرت خوشست خاصه در ايام نوبهارآواز چنگ و نغمهي طنبور خوسترستدر پاي گل ترنم بلبل خوشست ليکاما نظر بط