-
جان ما بر آتش و گيسوي جانان تافتستشاعر : خواجوي کرماني سنبلش در پيچ و ما را رشتهي جان تافتستجان ما بر آتش و گيسوي جانان تافتستهمچو ثعبان برکف موسي عمران تافتستآن دو افعي سياه مهره بازش از چه رويزلف هندويش چرا نعلم بدانسان تافتستجادوي مردم فريب او چو خوابم بسته استآن طناب چنبري بهر چه چندان تافتستگر نميخواهد که ما را رشتهي جان بگسلدهمچون ماه چارده در کنج ويران تافتستمهر رخسار تو در جان من شوريده دلکز شب زلف تو چون شمع شبستان تافتستآن بنا گوش دل افروزست يا مه يا چراغدر