-
رخش با آب و آتش در نقابستشاعر : خواجوي کرماني لبش با آتش اندر عين آبسترخش با آب و آتش در نقابستکه از شب سايبان برآفتابستشکنج طرهاش برچهره گوئيخط مشکين او يا مشگ نابستلب شيرين او يا جان شيرينعذارش کاب او آتش نقابستعقيقش کاتش اوآب لعلستقمر در سايهي پر غرابستشکردر اهتمام پر طوطيستچو بختم روز و شب در عين خوابستز چشمش فتنه بيدارست و چشمششراب لعل يا لعل مذابستعقيق اشک من در جام ياقوتبخون جان مشتاقان خضابستسر انگشت نگارينت نگاراچو طوطي شکرت شيرين جوابستاگر شورم کني ورتلخ گوئيکه چون تا