-
رنج از کسي بريم که دردش دواي ماستشاعر : خواجوي کرماني زخم از کسي خوريم که رنجش شفاي ماسترنج از کسي بريم که دردش دواي ماستوانگه در سراي تو خلوتسراي ماستجائي سراي تست که جاي سراي نيستنوميدي از عطاي تو حد خطاي ماستگر ما خطا کنيم عطاي تو بيحدستاين سلطنت بسست که گوئي گداي ماستروزي گداي کوي خودم خوان که بنده رامقتول خنجر تو شدن خونبهاي ماستحاجت بخونبها نبود چون تو ميکشيدشنام اگر ز لفظ تو باشد دعاي ماستما را بدست خويش بکش کان نوازشستهر ناسزا که آن ز تو آيد سزاي ماستگر ميکشي ره