-
مائيم آن گداي که سلطان گداي ماستشاعر : خواجوي کرماني ما زير دست مهر و فلک زير پاي ماستمائيم آن گداي که سلطان گداي ماستاقبال بندهي در دولتسراي ماستتا بر در سراي شما سر نهادهايمو کنون جهان ز گريه پر از هاي هاست ماستبودي بسيط خاک پر از هاي و هوي ماگوئي که دود سوختهئي در قفاي ماستزينسان که در قفاي تو از غم بسوختيمسهلست اگر بقاي شما در فناي ماستتا کي زنيد تيغ جفا بر شکستگانهر چيز کان نه راي تو باشد نه راي ماستگر برکشي وگر بکشي راي راي تستوان کو غريب گشت ز خويش آشناي ماستآن