-
گر بخونم بخط خويش برات آورديشاعر : خواجوي کرماني نکشم سر ز خطت زانک بوجهست براتگر بخونم بخط خويش برات آورديپيش جيحون سرشکم برود آب فراتمنکه جز آب فراتم نشود دامنگيرکه نخواهم که رود جز سخن از ذات و صفاتآنچنان درصفت ذات تو حيران شدهامکه توقع نتوان داشتن از عمر ثباتدر وفا چشم ندارم که ثباتت باشدروي زيبا بنما يک نظر از وجه زکوةگر ز کوتي بود اين نعمت زيبائي رابوفات آمد و برخاک درت کرد وفاتخواجو از عشق تو چون از سرهستي بگذشتخاک خاک کف پاي تو شود آب حياتاي که شهد شکربن تو برد آب نبا