-
![دردي است مرا به دل دوايم بکنيد](/userfiles/Article/1389/06esfand/01/khaghani.jpg)
دردي است مرا به دل دوايم بکنيدشاعر : خاقاني گرد سر آن شوخ فدايم بکنيددردي است مرا به دل دوايم بکنيدزنجير بياريد و به پايم بکنيدديوانهام و روي به صحرا دارمما را ز بهار ما نسيمي نرسيدديدي که نسيم نوبهاري بوزيدآن گلرخ ما پرده نشيني بگزيددردا که چو گل پردهي خلوت بدريدبيچاره و عاجز و گرفتار مبادکس همچو من غريب بييار مبادهر جا که طبيب نيست بيمار مباددرد هجران مرا به جان آوردهوان سايه که بد نشان من هم بنمانددرياب که دل برفت و تن هم بنماندکاينجا که منم جاي سخن هم بنماندمن در غم تو نما