-
خوش خوش به روي ساقيان ديدند خندان صبح راشاعر : خاقاني گوئي به عود سوخته شستند دندان صبح راخوش خوش به روي ساقيان ديدند خندان صبح راکان صنعت نغز اي عجب کرده است خندان صبح رايا نخل بندي کرد شب، زان خوشهي پروين رطببر سوک آن دامن تران درد گريبان صبح راگردون ز مشک و زعفران سازد حنوط اخترانکان تير آتش پاش زد بدريد خفتان صبح رايا آه عاشق بود خود بر صبح سوزي نامزدکز عکس آن گوهر فشان بيني صدف سان صبح راکو ساقي درياکشان، کو ساغر دريا نشانکانگه به عمري نيم دم دريافت نتوان صبح رادري