-
دلا از جان چه برخيزد؟ يکي جوياي جانان شوشاعر : خاقاني بلاي عشق را گر دوست داري دشمن جان شودلا از جان چه برخيزد؟ يکي جوياي جانان شوهوا را از بن دندان حريف آب دندان شوخرد را از سر غيرت قفاي خاک پاشان زننخست از کفر بيرون آي و پس در خون ايمان شوتو را هم کفر و هم ايمان حجاب است ار تو عياريتو از ديوان ديوان خيز و زي قصر سليمان شواگر با خاک پاشانت سواري آرزو باشدچو طفلان خوابگه بگذار و زي ميدان مردان شواگر در پيش کاخ او سواريت آرزو آيدور او چوگان به کف گيرد تو همچون گوي غلطان ش