-
گر قدحهاي صبوحي شد ز دستشاعر : خاقاني هم به رطلي عذر آن درخواستندگر قدحهاي صبوحي شد ز دستساغر کشتي نشان درخواستندچون نهنگان از پي دريا کشيکتشين دريا چنان درخواستندکوه زهره عاشقانند اين چنينمفلسان گنج روان درخواستنداز زکات جرعهي درياکشانکز خود انصاف جهان درخواستندجور خواران را جهان انصاف دادبا زر تر نقد جان درخواستندساقيان نيز از پي يک بوس خشکصد بهاي کاويان درخواستندچون کناري را بها گفتيم چندکنيت شاه اخستان درخواستندچرخ و انجم بر طراز روز نومالک الملک جهان در شرق و غرببوالمظفر ظل حق