-
چون يوسف سپهر چهارم ز چاه ديشاعر : خاقاني آمد به دلو در طلب تخت مشتريچون يوسف سپهر چهارم ز چاه ديآمد که آمد آن فلک ملک پروريسيارهاي ز کوکبهي يوسف عراقهين سجده هين که جستي ازين چاه مضطريهان مژده هان که رستي ازين قحط مردميتو قحط بين و کوکبهي يوسف ايدريتو چه نشين و موکب سياره آشناچون در ظلال يوسف صديق ديگريخاقانيا چه ترسي از اخوان گرگ فعلجان برفشان بضاعت مزجاة کهترييا ايهاالعزيز بخوان در سجود شکراو را رسد بر افسرشان صاحب افسريکنجا که افسر سر گردنکشان بودتضمينش کن در اين دو سه منظوم