-
اي بلخيک سقط چه فرستي به شهر ماشاعر : خاقاني چندين سقاطهي هوس افزاي عقل کاهاي بلخيک سقط چه فرستي به شهر ماجز بر دو گوپيازهي بلخيت دستگاهآئي چو سير کوبهي رازي به بانگ و نيستکس گوپيازهي تو نيارد به خوان شاهديگ هوس مپز که چو خوان مسيح هستکژ نظمي و قصائد من خوانده چندگاهبد نثري و رسائل من ديده چند وقتگوگرد سرخ و مشک سياه من آب و جاهزرنيخ زرد و نيل کبود تورا ببردزرنيخ و نيل را نتوان داشت پيش گاهآري در آن، دکان که مسيح است رنگرزوحي ضمير موسوي اعجاز من بخواهسحر زبان سامري آساي من بخ