-
جان عطارد از تپش خاطر وحيدشاعر : خاقاني چونان بسوخت کز فلک آبي نماندشجان عطارد از تپش خاطر وحيدتا هم فلک به جاي عطارد نشاندشجان وحيد را به فلک برد ذو الجلالکاملتر اهل دين شمارشهر کو در نقص ديد در خودفرزانهي راستين شمارشوان کايت جهل بست بر خودبا جان هنر قرين شمارشهرکو هنري است و عيب خود گفتاز جملهي صادقين شمارشعالم که به جهل خود مقر شدعيسي فلک نشين شمارشخود را چو ستودهاي نکوهدخائن شمرد امين شمارشمنصف که به صدق نفس خود راپويندهي حق گزين شمارشوآنکس که به خود فرو نيايدمعصوم خدايبين