-
آه و دردا که شبيخون اجلشاعر : خاقاني در زد آتش به شبستان اسدآه و دردا که شبيخون اجلنغمهي جغد بر ايوان اسدبدل نغمهي عنقاست کنونکه علي بود ز اقران رسداسدالله عجم خواند عليشذوالفقار کف رخشان اسدلاجرم خيبر خزران بگشاددل دلي داشت خم ران اسدلاجرم ز ابلق چربآخور چرخدر کرم هندوي دربان اسدبود معن عرب و سيف يمنداشت خورشيد کرم خان اسدگر اسد خانهي خورشيد نهنداين نه بس باشد برهان اسدتاج بخش ملک مشرق بودمسن خنجر بران اسدمشتري ساختي از جرم زحلساخت زر بر تن يکران اسدباز مريخ ز مهر افکندينامهي جود ب