-
در جهان کس نيست اندوه جهان کس مخورشاعر : خاقاني کوس عزلت زن دوال رايگان کس مخوردر جهان کس نيست اندوه جهان کس مخورگردن اندر کش، قفاي امتحان کس مخوردامن اندر چين، بساط احتشام کس مبينشيرمردا هيچ سوگندي به جان کس مخورآنکه کس ديدي کنون مقلوب کس شد هان و هانگر خوري غبني از آن خود خور، آن کس مخورچون فلک با تو نسازد با دگر کس گو مسازاز تن خود گوشت ميخور استخوان کس مخورچون سگ و زاغ استخوان خوردي و اکنون همچو کرمصيد دست خويش خور طعمهي دهان کس مخوردر هنر فرزند بازي نه کبوتر بچهايقدر خو