-
چو گل بيش ندهم سران را صداعيشاعر : خاقاني کنم بلبلان طرب را وداعيچو گل بيش ندهم سران را صداعيصبوحي ميي، بوالفتوحي سماعينه از کاس نوشم، نه از کس نيوشمچو عيسي بر آن صوت و جام اطلاعيز مه جام و ز افلاک صوت اسم و دارمکه طالع کند با دل من نزاعيمنم گاو دل تا شدم شير طالعکه از شير لرزد دل هر شجاعيازين شير طالع بلرزم چو خوشهکز اين هفت ده نايدم ارتفاعيمرا طالع ارتفاعي است ديدمازين هفت سفلي نمود امتناعيکنم قصد نه شهر علوي که همتز چرخ سدابي گشايم فقاعيولي خانه بر يخ بنا دارد ار منکه پيمودمش کمت