-
پيش که صبح بر درد شقهي چتر عنبريشاعر : خاقاني خيز مگر به برق مي برقع صبح بر دريپيش که صبح بر درد شقهي چتر عنبريبر صدف فلک رسان خندهي جام گوهريپيش که غمزه زن شود چشم ستارهي سحراين خشن هزار ميخ از سر چرخ چنبريبرکش ميخ غم ز دل پيش که صبح برکشدصبح قبا زره زند، ابر کند زرهگريساخت فرو کند ز اسب، آينه بندد آسمانصبح برهنه ميکند بر تن چرخ زيوريزآنکه برهنگي بود زيور تيغ صبح فشگه چو حلي دلبران مرغ کند نواگريگاه چو حال عاشقان صبح کند ملونيخنده کند نه قهقهه، صبح چو نوگل طريچون به صبوح